قدس آنلاین: همان قدر که توجه به مسئله پیری جمعیت و تشویق جوانان به فرزندآوری برای وضعیت امروز کشورمان مهم است، برای برخیها اما انگار این ماجرا یک دغدغه «ویترینی» است! برای این میگویم ویترینی که به نظر میرسد برخی مسئولان یا غیرمسئولان انگار به این موضوع به چشم یک دغدغه دست چندم و البته دکوری نگاه میکنند که روزی و روزگاری، در جلسه یا میزگردی اگر صحبتی از آن به میان آمد، کم نیاورند و بگویند: «ما هم از این جور دغدغههای آیندهنگارانه توی ویترین دلمشغولیهایمان داریم!»
خاله و دایی یعنی چه؟
البته لازم به گفتن نیست که دغدغههای ویترینی فقط کاربرد نمایشی خاص خود و همچنین تاریخ مصرف دارند. بنابراین نمیشود توقع داشت جوانان امروز را فقط با هشدارهای احساسی از قبیل «نسل آینده عمو، خاله، دایی و... ندارند» ترغیب به فرزندآوری کرد. چون خیلی از آنها ممکن است با توجه به وضعیت اقتصادی و معیشتی امروز، برای بیفرزند ماندن، دهها بهانه و دلیل داشته باشند که معمولاً دم دستترینش را هم برای پاسخ دادن به شما انتخاب میکنند: «با وضعیت امروز کی میتونه از پس هزینههای فرزندداری بر بیاد... بچه هزار جور خرج و دردسر داره…».
روزی هزار سقط!
قطعاً قرار نیست در این مطلب به شما ثابت کنیم فرزندآوری خرج و دردسری ندارد یا اگر دارد، برای کمک به حل مشکل پیری جمعیت و بالا بردن نرخ زاد و ولد، وظیفه دارید که هر چه زودتر به فرزندآوری اقدام کنید. در ماجرای پیری جمعیت، آنچه به نظر میرسد مورد غفلت واقع شده مسئله «سقط جنین» است. یعنی در کشوری که از چند سال پیش به این نتیجه رسیده که «فرزند کمتر، زندگی بهتر» یک اشتباه بزرگ بود و باید رویکردها و نگاه مردمش را به مقوله «جمعیت» تغییر دهد، تأکید و اصرار بر بالا بردن آمار فرزندآوری کافی نیست. خبر هفته پیش «ایسنا» را بخوانید: «طبق آمار رسمی وزارت بهداشت در سال ۹۶، هر روز هزار جنین در کشور توسط والدین کشته میشوند که تنها حدود ۱۰ مورد آنها قانونی است! با توجه به آمار ۱۸ هزار فوتی تصادفات سالانه، ۲۰ برابر بیشتر از فوتیهای ناشی از سوانح رانندگی، سقط جنین داریم!... نکته مهم دیگر در این زمینه، گسترش بازار قاچاق داروهای سقط جنین است؛ این داروها به آسانی در دسترس هستند. با این حال اقدام عملی خاصی برای اصلاح رویههای جمعیتی از جمله آییننامه اجرایی «سقط جنین» صورت نگرفته و با وجود گذشت بیش از هفت سال از تدوین طرح «جمعیت و تعالی خانواده» و ۱۵ سال از تصویب «قانون تسهیل ازدواج جوانان» هنوز هیچ کدام به سرانجام اجرایی نرسیدهاند».
با این آمار و ارقام به نظر شما در کنار تأکید بر فرزندآوری لازم نیست همت کنیم و جان تعدادی از آن هزار نوزادی را که هر روز سقط میشوند نجات دهیم تا آمار فرزندآوری را هم در کوتاهترین زمان ممکن یک تکان اساسی داده باشیم؟
آمار رسمی
ناگفته پیداست این تازه آمار رسمی است و آمار غیررسمی ممکن است از این هم بیشتر باشد. از طرف دیگر، به قاعده «هر سال دریغ از پارسال» و با توجه به اینکه متأسفانه قبح سقط جنین مثل قبح خیلی از مسائل دیگر در این یکی دو سال اخیر ریخته، حالا و پس از گذشت سه سال از ارائه این آمار، شاید اوضاع از این هم اسفبارتر باشد.
در ادامه بخشی از صحبتهای افرادی از شهرهای مختلف ایران، با سطح درآمد و تحصیلات مختلف و گرایشهای متفاوت و متنوع را میآورم که بدون بیماری خاص یا تشخیص و اجبار پزشکی تصمیم به سقط جنین گرفتهاند. البته دلایل هر کدام از آنها هم برای سقط مثل شرایطشان، متنوع و متفاوت است.
«آخه من دو تا بچه کوچک شیر به شیر دارم و دوباره هم حامله شدم... نه سقط آتش جهنمه و نه بچه نعمت الهی! یه توده سلولی که بیشتر نیس... من به خاطر بیماری چند بار رفتم رادیولوژی، حالا فهمیدم برای بچه خیلی ضرر داشته، می خوام اینو سقط کنم دوباره حامله شم!... وقتی میبینم چند هفته نمیتونم یه غذای مقوی بخورم، وقتی پول آزمایش غربالگری ندارم، سقطش میکنم، چون اگه به دنیا بیاد زندگیش عین مرگه... شرایط بچهداری رو ندارم آخه یه بچه دو ساله دارم... من یکماهه باردارم اما نمیخوامش، بدون اینکه شوهرم بفهمه قراره سقطش کنم... چون من یه بچه ۶ ماهه دارم و الان دوباره حامله شدم... من یه بچه یک ساله دارم، حالا متوجه شدم باردارم، اصلاً شرایط نگهداری یه بچه دیگه رو نداریم... من دو تا پسر دارم و ناخواسته باردار شدم. اصلاً شرایط نگهداریشو نداشتم چون هم سر کار میرم هم دور از خانواده هستم، شوهرم پزشکه خودش دارو داد بهم، البته دوزش رو کم تجویز کرد حالا سقط نشده و فقط میترسم ناقص شده باشه، دیگه حتماً باید سقط کنم».
مسئله به اینجا ختم نمیشود
تا اینجا، ماجرا فقط مربوط به سقطهایی بود که با دلایل کاملاً شخصی و بدون هیچ مشکل پزشکی انجام میشود. برای آگاهی دادن به افرادی از این دست میشود نمونه زوجهای جوان و موفقی را که دو یا سه فرزند و یا حتی بیشتر دارند و تعدادشان هم کم نیست مثال آورد. میشود تبلیغات هوشمندانه فرزندآوری را در قالب پیامها، فیلمها، سریالها و... انجام داد و امیدوار بود که جوانان به شناخت بهتری از شرایط و موقعیت خود و کشورشان برسند. میشود از زوجهایی گفت که هم توانستهاند مسائل مالی فرزندآوری را مدیریت کنند، هم به کار و تفریحات شخصیشان برسند و هم زن و مرد، هر دو فعالیتهای اجتماعیشان را ادامه بدهند و در عین حال بچههای قد و نیم قدشان چیزی جز شیرینی به زندگیشان اضافه نکردهاند.
اما مشکل اینجاست که داستان سقط جنین به همین جا ختم نمیشود. حتماً بارها از اطرافیانتان شنیدهاید زوج جوانی منتظر به دنیا آمدن فرزندشان بودهاند اما در آزمایشهای غربالگری معلوم شده جنین نقص ذهنی یا جسمی دارد و باید سقط شود. اما سؤالی که چند سالی است با افزایش آمار سقط جنینهای اینچنینی مطرح میشود این است که آزمایشهای غربالگری تا چه حد مورد اطمینان هستند؟
زمزمههای اینچنینی سبب شد به دنبال یافتن پاسخ این پرسش، سراغ کسانی را بگیرم که گرچه در آزمایشهای غربالگری به آنها گفته شده فرزندشان ناقص است و باید سقط شود اما پس از تولد متوجه شدهاند این فقط یک خطای آزمایشگاهی بوده و نوزاد کاملاً سالم است.
این بچه ماندنی نیست
خانم جوانی از اهالی جنوب کشور میگفت در هفته ۱۷ بارداری به او گفته شده جنینی که در شکم دارد، سندروم داون است و باید سقط شود، اما او قبول نکرده. عکس پسرش را هم برایم میفرستد تا مطمئن شوم آقا آرسامِ دو ساله صحیح و سالم است.
خانم دیگری که حالا پسرش ۶ ساله و سالم است، میگوید در دوران بارداری به او گفتهاند از سونوگرافی اینطور برمیآید که بچه عقب مانده ذهنی است. او میگوید پاک خودش را باخته بوده و شرایط سختی داشته است. بهخصوص که توده اکوژن تشکیل شده در قلب جنین تشخیص داده بودند. این خانم اما به خودش مسلط شده، تصمیم گرفته فرزندش را نگه دارد. جالب آنکه در سونوگرافیهای بعدی کانون اکوژنی که در قلب بچه دیده میشده و به خاطر آن به او گفته بودند باید بچه را سقط کند به مرور از بین رفته است.
مادر رونیکا خانم ۱۸ ماهه اهل قم است و میگوید: «در آزمایش غربالگری به من گفتند بچهات به احتمال خیلی زیاد سندروم داونه. وقت سقط گذشته بود. گفتند بهتره غیر قانونی سقط کنم اما من نپذیرفتم. خدا رو شکر دخترم هم سالمه و هم باهوش و زیبا».
یک خانم کازرونی میگوید به دخترش در ایام بارداری گفته بودند پاهای بچه نقص دارد و باید بچه را سقط کند. اما گویا مادربزرگ خانواده اجازه نداده دخترش دست به سقط بزند و پس از تولد مشخص شده بچه سالم است.
در بررسیهایم با یک خانواده شیرازی آشنا شدم. داستانهای بارداری آنها هم به نوبه خود جالب بود. مادر خانواده میگفت در مورد فرزند اولش به او گفته شده حاملگی پوچ است اما از همین حاملگی به اصطلاح پوچ، یک فرزند سه ساله دارد و در بارداری دوم هم گفته بودند قلب کودک نمیزند و باید سقط شود. حتی دکتر به او توصیه کرده بود دمنوش غلیظ زغفران بخورد تا راحتتر سقط کند! اما او چنین کاری نکرده و ترجیح داده بیشتر صبر کند. نتیجه این صبر، یک کودک یک ساله صحیح و سالم است. به جز اینها خانمی را میشناسم که در ایام بارداری سرخچه درون رحمی گرفت. به او گفتند قطعاً بچه ناقص خواهد بود و باید سقطش کند. چند ماه بعد اما او فرزندش را سالم به دنیا آورد.
اگر این طور ادامه بدهیم، حکایت بچههای سالمی که قرار بوده به اشتباه سقط شوند شاید حالا حالاها تمام نشود. در بخش دوم این گزارش سراغ متخصصان میرویم تا درباره صحت و سقم این اشتباههای تشخیصی و ادعاهای زنانی که از سقط جنینشان خودداری کردهاند بپرسیم.
نظر شما